mozou azad
 
 
سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:47 ::  نويسنده : voroojak

 

مرا به کعبه چه حاجت! 

 


طواف می کنم "مادری" را که 

 


برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت ...

 

 



سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:46 ::  نويسنده : voroojak
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است

من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد

هر چه بــــــادا بــــــــــاد!

ifygxck0uctni119bhdy متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك


دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : voroojak

تو می خواستی بشی " سنگ صبورم " ..تو شدی "سنگ" و من هنوز "صبورم


9f3uymibqqu385o53lfd.jpg

آسمـان هـم کـه بـاشی

بـغلت خـواهــم کـرد …

فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش

هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …

پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو

دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…

qyv207oyn0ryx6fcc3.jpg

 

 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:16 ::  نويسنده : voroojak

جمله هاي عاشقانه و قشنگ و زیبا و کوتاه



دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:10 ::  نويسنده : voroojak

 

رفت و آمد ،
رفت و آمد ،
اینقدر رفت و آمد

که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!


aacha35wodvaxrgpwcc متن هاي كوتاه و زيباي عاشقانه همراه با عكسهايي رمانتيك



یک شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:40 ::  نويسنده : voroojak
  1. از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست
  2. بگذار بسوزد دل من مشغله ای نیست
  3. من سوخته ام در تب آنقدر که امروز
  4. بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست
  5. غمدیده ترین عابر این خاک منم من
  6. جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست
  7. در خانه ام آواز سکوت است خدایا
  8. مانند کویری که در آن قافله ای نیست
  9. میخواستم از درد بگویم ولی افسوس
  10. در دسترس هیچ کسی حوصله ای نیست
  11. شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد
  12. هر چند از این ذهن پریشان گله ای نیست

 عکس های زیبای عاشقانه و رمانتیک جدید | www.irannaz.com



یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:0 ::  نويسنده : behtarinrafigh
  1. کاش قلبم درد پنهانی نداشت
  2. چهره ام رنگ پریشانی نداشت
  3. کاش برق آخر تقویم عشق
  4. خبر از یک روز بارانی نداشت
  5. کاش میشد راه سخت عشق را
  6. بی خطر پیمود و قربانی نداشت
  7. کاش میشد عشق را تفسیر کرد
  8. دست و پای عشق را زنجیر کرد



شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:11 ::  نويسنده : voroojak

دل من می سوزد که قناری ها پر بستند

که پر پاک پرستو را بشکستند

و کبوتر ها را...آه کبوتر ها را...

دل من در دل شب...

خواب پروانه شدن می بیند...

مهر در دل صبحدمان

داس به دست

      عکس های زیبا و خیره کننده(واقعا دیدن دارن)



ادامه مطلب ...


یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:8 ::  نويسنده : voroojak
چهار شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : voroojak

ماهی کوچک دچار آبی بی کران بود.

آرزویش همه این بود که روزی به دریا برسد. و هزار و یک گره آن را باز کند

و چه سخت است وقتی که ماهی کوچک عاشق شود. عاشق دریای بزرگ. 

ماهی همیشه و همه جا دنبال دریا می گشت، اما پیدایش نمی کرد.

هر روز و هر شب می رفت، اما به دریا نمی رسید.

کجا بود این دریای مرموز گمشده پنهان که هرچه بیشتر می گشت،گم تر می شد

و هر چه که می رفت، دورتر.

1 (1)~49.jpg

 

 



ادامه مطلب ...


جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : behtarinrafigh

همیشه می دانستم رفتنی هستم و حالا که مسافرم و دارم می رم فقط یک آرزو دارم و آن اینکه دیدارمان به قیامت نیفتد.دلم می خواست در این یک شب کنارم بمانی و من پروانه وار دورت بگردم و از چشمه نگاه پاکت سیراب شوم اما این لحظه های آخرین بی وفایی کردی و تنهایم گذاشتی،رفتی و من مجبورم بار جدایی را تنها به دوش بکشم اما مهم نیست زیرا خاطراتت تا همیشه با من می ماند و گرمای دستان مهربانت  را هرگز فراموش نمی کنم.نمی دانم خورشید آرزوهایمان در کدامین شفق پنهان شد و دنیای عاشقانه ما را به دست بی رحم تاریکی ها سپرد. من می رم و در ظلمات بدون عشق و آرزو به انتظار مرگ می نشینم.حالا که عابر همیشگی شب های تنهایی گشته ام با کوله باری از گریه های بی صدا و پنهانی که تنها خداوند شاهد آنهاست دست های پر نیازم را بسوی او دراز می کنم و می خواهم که سیاهی تردید را در نگاه تو بشکند تا باور کنی هیچ گاه جز تو کسی را دوست نداشته و ندارم.

                            



جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:50 ::  نويسنده : behtarinrafigh
  1. یک شبی مجنون نمازش را شکست
  2. بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
  3. عشق آن شب مست مستش کرده بود
  4. فارغ از جام الستش کرده بود
  5. سجده ای زد بر لب درگاه او
  6. پر ز لیلا شد دل پر آه او

     

    http://www.dpgr.gr/photo_critiques/images/Mike%20Sol_Storm%20Of%20Sadness%20.jpg

  7. گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟
  8. بر صلیب عشق دارم کرده ای
  9. جام لیلا را به دستم داده ای
  10. وندر این بازی شکستم داده ای
  11. نشتر عشقش به جانم میزنی
  12. دردم از لیلاست آنم میزنی
  13. خسته ام زین عشق دلخونم مکن
  14. من که مجنونم تو مجنونم نکن
  15. مرد این بازیچه دیگر نیستم
  16. این تو / این لیلای تو ..... من نیستم
  17. گفت ای دیوانه لیلایت منم.
  18. در رگ پنهان و پیدایت منم
  19. سالها با جور لیلا ساختی
  20. من کنارت بودم و نشناختی
  21. عشق لیلا در دلت انداختم.
  22. صدقمار عشق یکجا باختم
  23. کردمت آواره صحرا نشد
  24. گفتم عاقل میشوی اما نشد
  25. سوختم در حسرت یک یا ربت
  26. غیر لیلا بر نیامد از لبت
  27. روز و شب او را صدا کردی ولی..
  28. دیدم امشب با منی گفتم بلی..
  29. مطمئن بودم به من سر میزنی
  30. در حریم خانه ام در میزنی
  31. حال این لیلا که خارت کرده بود
  32. درس عشقش بی قرارت کرده بود
  33. مرد راهش باش تا شاهت کنم.
  34. صد چو لیلا کشته در راهت کنم



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:17 ::  نويسنده : voroojak
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:12 ::  نويسنده : voroojak

 

در وجـــود هــــر زن ،

 

دخـتـربـچـه ای چــهارسـالـه بـبـیـن

 

کـه از تـو فـقـطــ مـــــهـربـانـی و تـوجـه مـی خـواهـد ،

 

در آغـوشـش بـگـیـر ، نـوازشـش کـن ...

 

خـیـالـش را راحـت کـن کـه هـسـتـی ، جـایـی نـمـی روی ،

 

طـوری رفـتـار کـن کـه اطـمـیـنـان حـاصـل کـنـد

 

زن هـای دیـگـر بـرایـت مـــــــهـم نـیـسـتـنـد ...

 

وقـتـی بـا نـگـرانـی مـسـیـر نـگـاهـت را دنـبـال مـی کـنـد

 

بـرگـرد و بـه لـبـخـنـدی مــهـمـانـش کـن و بـگـو ، بـه زبــ ـان بـیـاور :

" مـن فـقـطــ تــــــو را مـی بـیـنـم"

 



چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:6 ::  نويسنده : voroojak
 

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان mozou azad و آدرس voroojakha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 222
بازدید کل : 66197
تعداد مطالب : 67
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1